نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دروغگو» ثبت شده است

مهریه مساوی طلاقه

میدونی چرا تو ایران کسی که درخواست مهریه میکنه، طلاقش میدن؟!

چون تقریبا نزدیک به همه ی جماعتی که ازدواج میکنن، روز اول دختر و خانواده اش فریبش میدن و میگن کی داده کی گرفته! اصلا مهریه گرفتن یعنی چی؟ ما جلو فامیلمون که انقدر انداختن برامون افت داره مهر کم بگیریم. لذا تو هم انقدر مهر کن مطمئن باش ما نمی گیریم.

بنابراین زمانی که بنا به هر دلیلی دختر اقدام به مطالبه ی مهریه میکنه پسر بلافاصله اعلام میکنه که طلاقت میدم.

یعنی برو شکایت کن مهرت رو بذار اجرا تا مثل یه گدا خرد خرد پرداخت کنم و تو رو هم از زندگیم پرت کنم بیرون.

چون روز اول بنا بر شوآف بوده. اقایونی که روز اول ازدواج با همچین حربه ای مواجه میشن باید بلافاصله ازدواج رو بهم بزنن و اگر بنا به هر دلیلی اعم از هولی و جنون شهوت نمیتونن بیخیال ازدواج با اون فرد بشن باید بگن مشکلی با شوآف مهریه بالا ندارن و جلوی همه ثبت بشه در قباله اما قبلش با امضای چند شاهد یک سند حتی غیر رسمی(منظور در دفاتر حقوقیه) اماده کنن و در اون بنویسن که عروس مهریه اش تا فلان عدد تقلیل داده و اون فقط یک شو برای چشم و هم چشمی بوده. حتی بنظرم نباید اجازه بده بنویسن بخشیده! باید نوشته بشه که این فقط یک شو خاله زنکی بوده و اصل مهریه فلان مبلغ و فلان معیاره.

در ضمن این پست رو به خاطر خوندن اخبار مختلف در این خصوص گذاشتم.

  • مجتبی قره باغی
رئیس دیوان عدالت:

احمدی‌نژاد به مردم دروغ می‌گفت

رییس دیوان عدالت اداری مدعی شد که در دوره گذشته رییس‌جمهور محترم به مردم دروغ می‌گفت و قانون را علنا زیر پا می‌گذاشت.


به گزارش ایسنا ؛ حجت‌الاسلام و المسلمین محمد جعفر منتظری طی سخنانی در دیدار با مدیران دفاتر نمایندگی دیوان عدالت اداری در استان‌ها گفت: یکی از مصیبت‌ها در دوره گذشته این بود که متاسفانه آقای رییس جمهور محترم به مردم دروغ می‌گفت و قانون را علنا زیر پا می‌گذاشت و ما آن زمان می‌گفتیم به قانون عمل کنید.

وی افزود: وقتی مردم می‌بینند عالی‌ترین مقام اجرایی کشور قانون‌گریز و قانون ستیز است به چه کسی اعتماد کنند؟

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات