نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توکل» ثبت شده است

توکل و یقین

یه بابا بزرگی داشتم، سر و حال بود همیشه؛ این بنده خدا اخرم یه کوچولو شیمیایی که تو بدنش بود از پا درش اورد.

تو زندگی به جز یه خونه که خودش ساخته بود و کلی بچه و نوه و نتیجه دیگه هیچی نداشت. اما بزرگترین ثروتش توکل بود.

یه بار به برادرم اینو گفت. گفت توکل رو باید با پوست و استخونت درک کنی. داداش من همینو گرفت رفت جلو.

به منم گفت اما من اون یقین رو نداشتم. برای هر کسی یه مدت طول میکشه به یقین برسه. نمیگم الان رسیدم نه! ولی حس غریبیه، یا نه باید بگم حس قریبیه. اره ناشناخته است اما نزدیکه.

برای همین این جمله همیشه رو لبمه و دارم تمرینش میکنم:

لاحول و لا قوت الا بالله العلی العظیم

و افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد

قدیمیا میگن با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه، ولی وقتی یاد گوجه سبز و نمک میفتی دهنت پر از اب میشه. پس میشه، با حلوا حلوا کردن هم شیرین میشه

بستگی داره به کی و به چی اعتقاد داشته باشی و برای حلوا از جات هم بلند شی.

  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات