نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

مستند شمشاد

يكشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۰، ۰۵:۵۷ ب.ظ




مستند شمشاد برای شرکت در اولین جشنواره‏ی شمسه‏ی تهران ساخته شد . این فیلم در منطقه‏ی 12 تهران مقام برتر را از آن خود کرد و برای تقدیر به اختتامیه‏ی این جشنواره ارسال گردید.

اما ناباوارانه حتی نام فیلم هم در اختتامیه برده نشد و هیچ گونه تقدیری از آن به عمل نیامد. برای دست اندرکاران تهیه این فیلم تقدیر از نام و زنده نگه داشتن یاد شهدا مهمتر از تقدیر شدن فیلمشان است.

درباره‏ی فیلم:

در آغاز، فیلم با تصاویر آرشیوی از جنگ و جبهه شروع می شود. سپس با گره خودن و دیزالو صدای خمپاره و تیر و ترکش به آمبیانس بوق و شلوغی شهر از وادی جنگ خارج به امروز تهران داخل می شویم.

در صحنه های میدان آزادی و میدان انقلاب مشغول بودن مردم به کارهای روزمره را می بینیم. آرام آرام توسط نماهایی که یکی پس از دیگری در پی هم میایند به سوژه ‏نزدیک می شویم.

صحنه هایی همچون ایستگاه بی آر تی چهارراه ولی عصر(عج)، تئاتر شهر و  صحنه هایی که در آنها تابلوهای تجاری به وضوح به تصویر کشیده شده اول بدین علت است که باید منطقه ‏ی 12 با مکانهای معروفش معرفی می گشت و دوم اینکه در برخی از تصاویر، نمادها و نشانه هایی به کار گرفته شده.

شرح چراغ راهنمایی:

1-    چراغ قرمز است .

2-    عدد چراغ بر روی 22 می باشد و تا عدد 12 عقبگرد می کند.

در شلوغی صحنه‏ی قبل و سردرگمی مردم در چهارراه ولی عصر(عج) ، چراغ قرمز به معنی فراموشی مردم است و نخواستن.

فراموش شدن انقلاب که نامش بر زیر چراغ راهنمایی که به راهنما و هادی معروف است نوشته شده  و توسط کارگردان برای اذعان بر فراموشی انقلاب و شهدا  تاکید می کند.

عقبگرد 22 به 12 دقیقا بر دهه ی فجر اشاره دارد.(12 تا 22 بهمن)

صحنه‏ی منزل شهید و دیالوگهای رد و بدل شده بین زن همسایه و بازیگر خبر از بیخبری همسایه ها از یکدیگر و در اینجا خانواده‏ی شهدا می دهد.

در صحنه‏ی کوچه‏ی شمشاد با پیوند تابلوی نام شهید به مزار وی و پاک کردن و تمیز نمودن مقبره و تابلو به بیداری مردم اشاره می شود.

تقدیم به حضرت مهدی(عج)

 

  • مجتبی قره باغی

نظرات (۱)

مقصر شهرداریه واقعا که بدون اجازه همچین کارهایی انجام میده. از کجا معلوم خود خانواده شهید همچین چیزی رو بخوان؟

پاسخ:
بله اونهام بی تقصیر نیستن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات