نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

بی‌تابی پیت‌ها

جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۵ ب.ظ

بی‌تابی پیت‌ها

یادداشت از میلاد جلیل زاده .

 

بیتا (الهه حصاری) دختر جوانی است که پدرش را از دست داده و به تازگی در یک مطب دندانپزشکی به عنوان منشی مشغول به کار شده است.

مادر بیتا (فریبا کوثری) به طور مخفیانه به عقد موقت مردی به نام ناصر آقا (مجید مشیری) در آمده که صاحب سوپر مارکت همان محل است یک روز یکی از بیماران دندانپزشکی به همراه پلیس وارد مطب شده و ادعا می‌کند که سه عدد تراول چک پنجاه هزار تومانی از او به سرقت رفته. تراول‌ها در کیف بیتا پیدا می‌شود و امیر (حامد بهداد) که همکار بیتا درهمان دندانپزشکی است پیگیر کارهای او برای آزادی‌اش می‌شود اما در نهایت می‌فهمیم که سارق تراول‌ها خود امیر است و...


بعد از دیدن این فیلم باید به کارگردان آن توصیه کنیم در یک کلاس مبانی فیلم سازی شرکت کند و احتمالا در آنجا متوجه خواهد شد که سینما دستور زبان دارد، قانون دارد، اصول دارد و در کلاس اول آن هر کس را با اصطلاحاتی آشنا می‌کنند مثل دکوپاژ و میزانسن و... این که ما دوربین را روشن کنیم و از مکالمه‌ی دو نفر به سبک روی دست و شلخته فیلم بگیریم معنی فیلمساز بودن نمی‌دهد بلکه حداقل باید کاری انجام داد که یک کارگر ساختمانی، یک مهندس برق، یک پزشک و یا یک راننده تاکسی بلد نباشد و گر نه تمام دنیا را می‌توان کارگردان دانست.

(بی تابی بیتا) فیلمی است که انگار بدون حضور کارگردان ساخته شده و حتی فیلمبردار هم که به طور خود جوش و سر خود سر می‌چرخانده تا هر کس را که در حال دیالوگ است شکار کند، حتی او هم کمی سلیقه به خرج نداده.

نباید گفت قاب بندی‌های این فیلم غلط بود چون به مفهوم قاب توهین می‌شود بلکه باید گفت این فیلم قاب بندی نداشت. نباید گفت میزانسن‌ها غلط بود چون به مفهوم میزانسن توهین می‌شود بلکه باید گفت این فیلم میزانسن نداشت، نباید گفت...دکوپاژ نداشت، نباید گفت... بازی نداشت، نباید گفت... اصلا فیلمی در کار نبود! ماکه چیزی ندیدیم، شما هم برای حفظ آبروی سینمای ایران لطفا اگر دیده‌اید-ندیده بگیرید.


در بی‌تابی بیتا ما با سه جوان مواجهیم(بیتا، بهاره، امیر) که هر سه بی‌پدر هستند و گرگ صفت بار آمده‌اند حتی خود بیتا این یعنی جوان نسل امروز همین است ولاغیر، اما چرا؟

چطور به چنین نتیجه‌ای رسیدیم؟ مادران این جوان‌ها هر کدام فرزندانشان را مثل خیار به یک مرد هوسباز می‌فروشند و مردهای این فیلم هم همه یک مشت هوس بازند که وقتی زنی را به کابین خود می‌برند، حتما باید بی‌رحمانه و وحشیانه فرزند حتی دختر او را از خانه بیرون کنند و فقط مادر امیر فرزندش را به یک مرد هوسباز نفروخته، که البته نتوانسته چون ظاهرا هشتاد سال سن دارد و کسی طالب او نیست.

حتی آدم‌های فرعی قصه هم آنرمال و عجیب وغریبند، چون نویسنده نمی‌توانسته درام را به طور طبیعی پیچیده کند و به ناچار کاراکترها باید با انگیزه‌های خل و چل وار و فراتر از غلو قصه را به سمت جلو هل بدهند.

بدین ترتیب شخصیت‌ها بر بستر قصه پیش نمی‌روند یا آب بر بستر رودخانه پیش نمی‌رود بلکه آب راکد مانده و این بستر رودخانه است که حرکت می‌کند. این یعنی سازند‌ه‌ی اثر به جای این که آب را حرکت دهد کره‌ی زمین را حرکت داده و نظم دنیا را بهم زده

توجه کنید؛

ما با چه جهانی در این فیلم طرف هستیم؟ آیا این اثر آئینه ایست که واقعیت جامعه را به ما بنماید؟ آیا جامعه‌ی ما چنین است؟ (پلیس خوب خوب است و این قضیه باج به ممیزی نیست، کار هست، ارزانی هست، قانون‌های حمایتی هست و... فقط این خود آدم‌هایند که مریض و روانی و اخلا‌گرند، به جان هم می‌افتند، همدیگر را می‌خرند، همدیگر را می‌فروشند، دنیار را به هم می‌ریزند و خراب می‌کنند و...


اسم این اثر را گذاشته بودند (بی‌تابی بیتا) لابد یعنی بیتا ناراحت و بی‌تاب است اما در اصل تمام افراد قصه چنین بودند و نه فقط بیتا. مقصر هم جبر زمانه بود نه عاملی اجتماعی. بنابراین نمی‌توان ساخته‌ی آقای فرید را اثری منتقدانه در باب اجتماع و مسائل آن دانست بلکه باید از چرخ مکار و فلک کج مدار گله مند بود و از زمانه‌ی ناسازگار و به عبارتی سر راست‌تر و خودمانی‌تر از شانس و اقبال بد.

از طرفی شخصیت‌های قصه آنقدر عمیق نیستند که اگر اثر را اجتماعی ندانستیم نقد آن را فلسفی بدانیم آدم‌های این قصه یک مشت آنرمال و روانی هستند که انگیزه‌هایشان با هم تضارب پیدا می‌کند و یکسری اتفاق نپذیرفتنی را باعث می‌شود.آدم‌های این قصه در حقیقت آدم نیستند بلکه پیت‌های کوچک و بزرگی‌اند که سازنده‌ی اثر از کنارشان رد شده و به هر کدام لگدی زده تا به سمتی برود. این پر تاب شدگی همان است که در نام و ادعای فیلم بی‌تابی خواند شده و ما برای اصلاح نام فیلم باید آن را (ی‌تابی پیت‌ها) خطاب کنیم./ی2

"به نقل از باشگاه خبرنگاران"

  • مجتبی قره باغی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات