نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۵۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

باشگاه خبرنگاران/تخلیه برج "ایفل" بدلیل هشدار برای انفجار بمب در این محل/خبرگزاری فرانسه
  • ۰ نظر
  • ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۰۹
  • مجتبی قره باغی
یکی از تلاش های شما در این ماه،راهپیمایی روز قدس بود که با هیچ زبانی نمی توان اهمیت کار شما را توصیف کرد/در هوای گرم و با زبان روزه در این خیابان ها در سرتاسر کشور حرکت کردید برای اینکه ایستادگی ملت ایران درباره این مساله مهم جهان اسلام و تاریخ اسلام را اثبات کنید/یک ملت زنده یعنی این/
  • ۰ نظر
  • ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۱۱
  • مجتبی قره باغی

عید سعید فطر را به تمامی مسلمانان جهان تبریک می گوییم

  • ۰ نظر
  • ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۹
  • مجتبی قره باغی
تمام 29 روز ماه مبارک یک طرف امروز یک طرف،
یعنی یک چشم "ماه" بین در این کشور وجود نداره!
من که سر از کار افق در نمیارم در شرق و غرب کشورمون هلال ماه رویت شده و اینجا نه!
جل الخالق...
عید فطر مهمترین عید مسلمانان مبارک باد،
  • ۰ نظر
  • ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۶
  • مجتبی قره باغی
معروف است که یک بار اینشتین در امریکا با قطار در حال مسافرت بوده که مامور قطار برای دیدن بلیط سر می رسد اما اینشتین هر چه که می گردد بلیط را پیدا نمی کند. مامور که این وضع را می بیند از کوپه او دور می شود در حالی که می گوید "حضرت استاد ، کیست که شما را نشناسد و یا شک کند شما بلیط نگرفته اید. نیازی به نشان دادن بلیط نیست". اینشتین سری به نشانه تشکر تکان می دهد. مامور بعد از تمام کردن کوپه های دیگر این واگن ، نگاهی به عقب می اندازد اما متوجه می شود اینشتین همچنان در حال گشتن است. برمی گردد و می گوید : "پروفسور اینشتین ، گفتم که شما را می شناسم و نیازی به بلیط نیست ، چرا بازهم نگرانید؟" اینشتین جواب می دهد : "اینهائی که گفتی خودم هم می دانم ، دنبال بلیط هستم ببینم به کجا دارم می روم"
  • ۰ نظر
  • ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۳
  • مجتبی قره باغی

امشب به مناسبت عید سعید فطر به برنامه ای دعوت شدم که تا آخرین لحظه ورودم به اونجا فکر میکردم که به کنسرت دعوت شدم اما بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی متوجه شدم که پا در مجلس "پِلِی بَک کنون" گذاشتم، با حضور هنرمندان زیر زمینی و غیر زیرزمینی، حتی برخی هنرمندان روی زمینی تلویزیونی هم حضور داشتند.

از حسن جوهرچی گرفته تا اون بازیگر دسته چندم سریالهای 90 قسمتی تلویزیون.

برنامه با اجرای پارودی هنرمندی شروع شد که صدای دیگر خواننده ها رو تقلید می کرد و بعد از اون صدای فرزاد فرزین باعث شد تا جیغ و هورای حضار سالن رو منفجر کنه.

سمیر زند هم با سه اجرا و خالی کردن جای "حبیب" سن رو به سایر هنرمندان سپرد و در آخر کسی که باعث شد تا حضار این شب رو به خاطره هاشون بسپرن روی صحنه اومد و از دوست خوبش کاوه آفاق که در سالن حضور داشت تشکر کرد.

عماد طالب زاده که، علت ماندنش در ایران رو مادرش می دونست از اون تشکر کرد و بعد از چند اجرای پلی بک به  اجرای زنده و بداهه سرود "ای ایران" پرداخت،مردم هم با اون همراهی کردن و برنامه به پایان رسید.

بگذریم از این که در این برنامه خانومها بالاجبار سعی در حفظ شئونات داشتند و تمام سعی خودشون رو برای تکون نخوردن کردن، برخی هم بودن که روی صندلی هاشون به انجام حرکات موزون پرداختن و این ماه پر برکت رو مزین به رقص و آواز نمودن.

البته مجری برنامه و یکی از خوانندگان هم از خداوند متعال درخواست کردند که ان شاءالله طاعات و عبادات حضار در این ماه پر برکت مورد قبولش قرار بگیره، ان شاءالله.

ما که بخیل نیستیم و ادعایی هم نداریم ولی ان شاءالله خدا با ندیده گرفتن امشب شاید بپذیره، بالاخره خداست دیگه،رحمانه و رحیم.

اینم یه تیکه ویدئو  که با خشم و برخورد مسئولین برگزاری مراسم مواجه شد.

برای تماشای ویدئوی با کیفیت اون رو از لینک زیر دانلود کنید.

دانلود

تهیه کننده برنامه: صادق سلیمی و...

"در پناه حق"

  • ۰ نظر
  • ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۲۰
  • مجتبی قره باغی

عکسهایی متفاوت از هستی مهدوی فر بازیگر نقش رها در مادرانه

هستی مهدوی فر متولد ۱۳۷۰ می باشد وی در سریالهای جراحت، سوت پایان ...
   عکسهایی متفاوت از هستی مهدوی فر بازیگر نقش رها در مادرانه

به گزارش پارس،به نقل ازجام نیوز:

هستی مهدوی فر متولد ۱۳۷۰ می باشد

وی در سریالهای جراحت، سوت پایان، نقش لیلی، پرستوهای عاشق، دسته بازنده ها ودر حال حاضر در سریال مادرانه به ایفای نقش پرداخته است.

تصاویر هستی مهدوی فر

  • ۰ نظر
  • ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۱
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات