نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

سیاستهای فرهنگی و زن

بیان آسیب های اشتغال زنان در جامعه ایران به معنای مخالفت کلی با این پدیده نیست. خانواده و جامعه باید اجازه شکوفایی و بهره وری از استعداد های نهان در وجود دختران و زنان را بدهد و در غیر اینصورت مطابق بیان رهبر در حق زنان و دختران  ظلم شده است. بنابراین جامعه باید همواره برای زنانی که مستعد فعالیت در زمینه دلخواهشان هستند فرصت کافی ایجاد کند. آنچه مورد انتقاد ماست تحریک و تشویق زنان به سمت اشتغال است بگونه ای که تبدیل به یک ارزش مثبت می شود تا جایی که با حقوق کم و در شرایط نا مناسب تنها به دلایلی چون مستقل بودن و داشتن امکان خرید بیشتر، روانه بازار کار شده و بیشترین لطمه به مردان و کودکان جامعه وارد می شود. 

سیل دختران و زنانی که به سمت دانشگاه می روند شاید سند افتخار یک رئیس چمهور باشد؛ ولی در واقع هر روند غیر عادی در جامعه و خارج شدن از حد اعتدال زنگ خطری برای مدیران فرهنگی جامعه است. افسردگی و سر خوردگی ناشی از بی علاقگی به درس، بالارفتن سطح انتظار و توقع همسری با سطح تحصیلات بالاتر، ظهور پدیده دردناک تجرد قطعی، ناامیدشدن مردان چامعه و از بین رفتن عزت نفس شان و از بین رفتن بیت المال بخاطر هزینه ای که بازخورد آن ناقص است آثار این روند غیر عادی است. 

اکنون که جامعه ایران با خظر کاهش جمعیت و پیر شدن چامعه روبروست. از هم اکنون باید رسانه ملی و همه نهادهای تاثیرگذار عوامل مستقیم و غیر مستقیم کاهش جمعیت را شناسایی نموده و برنامه ریزی بلند مدتی صورت دهند.  زنی که بخاطر مشکلات مالی خانواده وارد محیط کار می شود. زنی که برای بهره وری از استعدادهای وجودی اش و بخاطر عشق و علاقه ای که به خدمت در زمینه خاص در وجودش قرار داده شده وارد محیط کار می شود باید مورد اخترام و ارزش باشد اما زنانی که تنها برحسب بادی که وزیده است، بدلایل غیر واقعی ، احساس فقر کاذب و مصرف زدگی وارد بازار کار می شوند باید سرزنش شده  و سیستم ارزشی جامعه که در فیلمهای  تلویزیونی، برنامه های مختلف صدا و سیما از جمله تبلیغات تلویزیونی نمود پیدا می کند عمل آنان را منفی ارزیابی کند. همچنین امکان اشتغال پاره وفت زنان در جامعه ایچاد شود. 

مسئله مهم دیگر عزت زن در خانه است. همانگونه که خداوند سرپرستی خانواده را به مرد سپرده است او را موظف به خدمتگزاری به اهل خانه و برآوردن نیازهای مالی آنان بدون منت و آزار نموده است. مرد باید بداند  زنی که در خانه در کنار فرزندش می ماند، زنی بیکار و بی عار نیست و او حق ندارد وی را بخاطر اینکه در خانه است و او بیرون خانه درمحیط کار است تحقیر نماید.  زنی که در خانه به تربیت فرزندان می پردازد زنی از خود گذشته است . 

به یقین اگر مردان جامعه عزت زن را در خانه حفظ نموده و بجای امید  به رزق و روزی خداوند حفیرانه به دست زنانشان چشم ندوزند و اقتدار خود را بر باد ندهند. زنان کمتر به بازار کار هچوم آورده و بخاطر نان قداست خود را براحتی نمی فروشند.  

  • ۰ نظر
  • ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۰
  • منصوره اولیایی
سلام ودرود خدای توانا ومهربان بردل های صبور وپرظرفیت مادرانی که پس ازهجرت جگرگوشه دلبندشان به نشانه ای ازپیکر پاک آنان دل بستند وبه آن نیز دست نیافتند.
  • ۰ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۷
  • مجتبی قره باغی
پیر گرایی

شنیدم که در بعضی ادارات برای اینکه بتوانند به پست مدیریتی برسند موهایشان را رنگ می کنند تا به سپیدی بزند و پیرتر دیده شوند. خود را افتاده حال نشان داده و صدای خود را آرام و آهسته می سازند. برخی افراد لایق و توانمند صرفا به این خاطر که چهره جوانی دارند رشد پیدا نمی کنند.

وااسفا! کجاست آن پیامبر اعظم که اسامه ها را فرمانده سپاه کند؟

کجاست آنکه به اسامه ها  شخصیت داده و زمینه را برای خدمت آنان مهیا می کند.  کاش در شورای عالی انقلاب فرهنگی، کاش در کابینه دولت، کاش در پست های مهم فرهنگی  می توانستیم یک چهره جوان مشاهده کنیم. 

پیرگرایی یک معظل در سیستم مدیریتی کشور ماست. تاریخ گواه آنست که همیشه جوانان مستعدی بوده اند که در میان پیران درخشیده اند،اگرچه همیشه نیروهای مخالف سنگ اندازی نمودند.

جوان گرایی باید تبدیل به یک ارزش شود. پیرگرایی و کنار گذاشتن افراد مستعد و کارا تنها به این دلیل که برای او زود است یا به اندازه کافی زمان و زحمت صرف نشده است نوعی تعصب جاهلی است. همان تعصبی که در سقیفه در برابر علی ایستاد که  علی جوان است و تجربه ندارد. تعصب در برابر جوان گرایی همان تعصبی است که در زمان ظهور در برابر حجت خدا می ایستد و می گوید چرا جوان است؟  وقتی به مدیران و مسئولان کشورهای غربی نظر می اندازیم و حضور افراد جوان را در پست های کلیدی می بینیم حسرت می خوریم که چرا پیرگرایی در ایران یک ارزش شده است؟

  • ۱ نظر
  • ۱۸ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۱
  • منصوره اولیایی
خروس های سر بریده

در شهر خروس ها را سر می برند.  چراکه سحر و بین الطلوعین بهترین وقت خوابیدن است. در شهر مرغ که آن را قدیم خوک پرندگان می نامیدند عزیزاست. بی عار است و کاری به کارت ندارد. مردم شهر مرغ خورند بر عکس قدیم که گنجشک خور و خروس خور بودند. گنجشک وخروس نقطه اشتراکشان در نوای بلند توحیدیشان است. در تسبیح صبح گاهیشان.  

می گویند مردم آخر الزمان رزق و روزی شان تنگ است چون  نماز صبح شان قضا می شود. در شهر مرغ گونه که زندگی کنی و مرغ هم بخوری کسی کاری به کارت ندارد. طبع انسان شهری سرد است. از روغن نباتی تا گوشت مرغ سرد است. ....در شهر آن هم در آخر الزمان گوشت گاو لذیذ و فراوان است. شنیدم که در قدیم عالمی به خانه پسرش می رود و پسر از گوشت گاو به او غذا می دهد.  پدر وقتی متوجه می شود گوشت گاو خورده چنان غصه دار و ناراحت می شود که تا یکسال خانه پسر نمی رود. ....

  • ۰ نظر
  • ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۳۲
  • منصوره اولیایی
آیت لله موحدی کرمانی در خطبه های نماز جمعه تهران:از دولت برای اجرای طرح سلامت تشکر می کنم/بدحجابی دهن کجی به خون شهدا است و مسئولین نباید بی تفاوت باشند/اگر گناه آشکار باشد همه مسئول هستند و باید اقدام لازم را برای جلوگیری از گناه انجام دهند/
  • ۱ نظر
  • ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۵۲
  • مجتبی قره باغی
از حقیقت تا کذب

از حقیقت تا کذب

"کارگردان فیلم سعی در خرافی نشان دادن جامعه دارد. البته در برخی از صحنه ها عقده گشایی های کارگردان طوری به چشم می خورد که گویی تمام مشکلات را نشات گرفته از مذهب می داند.کنتراست شدید بین تفکرات نسل قدیم و نسل جدید، تضارب آراء، حتی در نوع نگاه به مذهب از دیگر زوایای دید کارگردان است."

تحلیلی بر فیلم دو فرشته

خلاصه داستان: در شهرستانی، پدری پس از کشتن پسرش به امامزاده ای می رود و تمامی شب را به راز و نیاز می گذراند ... در پاریس، پدری تز دکترای خود را درباره فرشتگان، جنس آنها و حضورشان در ادبیات قدیم ایران و غرب می نویسد ... در بیابانی، نوجوانی که از خانه گریخته با فرشته ای آشنا می شود و دنیایش دگرگون می شود ...

  • ۰ نظر
  • ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۰
  • مجتبی قره باغی
خدا را در راضی نگهداشتن مردم به خشم نیاور، زیرا خشنودی خدا جایگزین هر چیزی هست ، اما هیچ چیز جایگزین خشنودی خدا نمی شود.
امام علی ع
  • ۰ نظر
  • ۱۶ خرداد ۹۳ ، ۰۴:۱۷
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات