نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

داعش، عامل اسلام هراسی در آستین مسیحیت

راستش را بخواهید مدتی است که گروه های تروریستی مختلف، ذهنم را به خود مشغول کرده اند. چه چیزی در نهاد اسلام وجود دارد که هر از گاهی در گوشه و کنار، عده ای با پرچم اسلام سر بر می کنند و داعیه دار حق طلبی اسلامی می گردند و به ظاهر سعی در نابود کردن، فِرَق ضاله (البته از نگاه خودشان) دارند. حال اینکه کارشناسان و محققین در هر بلاد و سرزمینی، این گروه ها را مبدعانه و دروغین می نامند.

"عکسهای این مطلب به دلیل اینکه ممکن است"

"احوال خوانندگان را به هم بریزد، در ادامه مطلب آمده است"

برای اینکه حق مطلب ادا شود و خود را از شک دور کنم، سری به فضای مجازی و جستجوگر گوگل زدم. پس از جستجوی نام گروه های تروریستی و مطالعه آنها دامنه جستجو را از سر کنجکاوی و البته ریشه یابی گروهی به نام بوکوحرام به سمت آفریقا گسترش دادم.

تاریخچه جنایات اقوام و قبایل آفریقایی را که می خوانی انگار کتابی قطور را به پایان رسانده ای، که البته بعد عبور از آنها و پس از برخورد با اصطلاحی جالب و عجیب میخکوب می شوی.

کانیبالیسم[1] (آدم خواری)؛ آری آدم خواری، رسم یا عادت خوردن گوشت انسان به وسیله انسانی دیگر. باستان شناسان نشانه هایی از این عادت یا رسم را در  جوامع ابتدایی یافته اند.

گاهی در داستانها و مطالب تاریخی جغرافیایی خوانده ایم و شاید فیلم های هالیوودیش را هم دیده ایم که در دوران کهن در سرزمین آفریقا و آمریکا مردمانی و قبایلی می زیسته اند که گاه گاه به جهت وسعت سرزمینهایشان به یگدیگر حمله ور شده و مردان و کودکان را کشته و گوشت آنها را می خوردند و زنان را به بهانه بردگی برای تجاوز و سودجویی های نفسانی به قبیله خود می بردند.

حالا در همان طول و عرض جغرافیایی گروهی به نام بوکوحرام از سرزمینی که تا به امروز فقط به خاطر فوتبالش می‏شد نامش را شنید نمایان شده است؛ نیجریه. بوکوحرام، نامی که حتی شاخصه ی قبلی را کنار زده و پررنگتر از فوتبال رخ نشان داده است. مانند اجدادش، کارش کشتار مردم بی گناهست و تجاوز و فروش نوامیس مسلمانان و غیر مسلمانان.

حالا در نظر بگیریم، که اسلام هیچ گاه به نیجریه نمی رسید و مردم آنجا هیچ بویی از اسلام نمی بردند، امروز دین مردم نیجیریه چه بود؟ آیا امروز اینها را تروریستهای مسلمان خطاب می کردند؟

خیر، قطعا یا مسیحی بودند، یا یهودی و شاید بودائی. پتانسیل قوی مسیحیت(با توجه به عقبه ی مسیحیت در بروز جنگهای صلیبی) و یهودیت (با توجه به کشتار مردم مظلوم فلسطین و عقبه ی قتل عام مردم ایران در زمان هخامنشیان) در اجماع با خوی کانیبالیستی و وحشی گری این مردمان گره می خورد و حالا آنها را صهیونیست های ترورسیت خطاب می کردیم.

گروه های دیگری از این دست نیز در آسیا به منصه ظهور رسیده اند. از شرق آسیا و کشتار میانمار گرفته تا غرب آسیا و جنایات سوریه و عراق و پاکستان و... .گروه های تکفیری و سلفی، با نام های گوناگون به و جود می آیند که از آن جمله می توان به گروه جدید  التاسیس داعش اشاره کرد. گروهی که شروعش از شرق آسیا است و شیوعش در شایعات تا آفریقا قصد سفر دارد، منتها شینش را سین کنید و عینش را میم؛ گروه تروریستی" دامس ".

تروریستهایی که در همین راستا در اقدامات جنایت کارانه ی خود، در سوریه جان مردمان بی گناه را گرفته و ناموسشان را ربوده و به نام جهاد نکاح وادار به زنا با شیاطین بعثی و داعشی می‏کنند. اینها نیز با پیروی از جده ی خناس خود "هند جگر خوار" پای در مکتب کانیبالیسم نهاده و قلب یک مبارز و مدافع سوری را در مقابل چشمان میلیونها نفر بیننده، بیرون کشیده و می خورند.

حالا اگر پرچمشان را نادیده بگیریم، دیگر چیزی که نمایانگر اسلام باشد در آنها نمی توان دید. از احکام عجیب و غریبشان گرفته که ناقض فقه شان است در باب نکاح و بدعت جهاد نکاح، تا قتل عام مردمان بی گناه که فقط در تاریخ جنگهای صلیبی می توان مشاهده کرد. جنگهایی که مسیحیت در قرون گذشته بر علیه مردمان دیگر سرزمینها بر پا کرد و به بهانه وسعت سرزمین، دیگر نژادها را نابود کرده تا آغازی باشد برامپریالیسم و سیطره جهانی شیطان بر عالم. اینبار جنگهای صلیبی با سربازان داعش و سلفی و تکفیری، از دامان انگلیس و آمریکا در حال شروعی دیگر است. تربیت آدمخوارانی مدرن با سلاح های به روز شده اما با تفکرات عهد پارینه سنگی. (هم در حافظه ها و هم در آرشیو اخبار خبرگزاری های دنیا به یادگار مانده است شروع دوباره جنگهای صلیبی از زبان بوش پسر، رئیس جمهور اسبق آمریکا)

 

شاید حالا جواب خود را نسبت به سوال آغازینم پیدا کرده باشم.

این مردم و امتها هستند که با برداشتهای غلط از دین مبین اسلام و با جمع تفکرات اشتباه خود، همچون کشت و کشتار و قتل عام با شریعت، لباس ادیان را لکه دار می کنند و با فرمان گرفتن از شیاطین بزرگی چون انگلیس وآمریکا، به چهره دین و مذهب لطمه وارد می کنند. چنانکه می بینیم در این میان به نام اسلام، قربانیان این جنایات مردم مظلوم مسلمان هستند.

"یادداشتی از مجتبی قره باغی"



[1] - wikipedia



  • مجتبی قره باغی

میلاد مبارک امام حسن مجتبی ع را به امام زمان عج

و تمامی شیعیان جهان تبریک عرض می نماییم

  • مجتبی قره باغی

 دبیرستان و دوران سرمستی، آنروز را خوب یادم هست. معلم مان از امام زمان می گفت. همیشه برایم سوال است که چرا آنروز اینهمه از خشونت، ظلم و تجاوز و مسائلی که مقدمه ظهور امام زمان است صحبت کردیم. خوب یادم هست همه ترسیده بودیم و آرزو می کردیم که او هیچ وقت نیاید. لااقل تاوقتی که ما زنده ایم. یک نفر از ما جرأت کرد و این آرزو را بلند گفت. «من نمی خواهم بیاید، ما جوونیم، آرزو داریم»

یادم هست تا مدتها وقتی دعای فرج را می خواندند اعصابم بهم ریخت. یکبار به این نفاق پایان دادم و گفتم من دیگر دعای فرج نمی خونم مگر اینکه واقعا دلم فرج بخواد.

گذشت و گذشت تا دانشجو شدم. همیشه در وجودم می دانستم که اگر من فرج  را نمی خواهم  مشکل از من است. امام رحمت مطلق است اما با این وجود از او می ترسیدم. 

در دوران دانشجویی به اعتکاف رفتم. با این حاجت که من هم بتوانم دعای فرج بخوانم البته راستکی نه به دروغ. اعتکاف عجیبی بود. گویا همه خواب و من بیدار. نمی دانم احوالاتم چکونه بود که می آمدند پیشانی ام را می بوسیدند. اوجش نجوای یکی از اطرافیان در روز آخر در گوشم بود که به من گفت امام زمان را دیدی سلام ما را هم برسان. ومن در دلم خندیدم . 

به کی می گفت سلام برسان به کسی که حتی قادر نبود برای فرج دعا کند. دعای عهد اعتکاف دیوانه ام می کرد گویا همواره آن سه روز در محضر او بودم. و خلاصه حاجت روا شدم و از آن به بعد هر وفت می گفتند خدایا فرج امام زمان را برسان از دل می گفتم آمین. و این نقطه عطفی در زندگیم بود. 

آی بچه های دبیرستانی، که ترسیده اید امام زمان رویای جوانی و عشق شما را ویران کند، از او به خودش پناه ببرید؛ مانند بچه ای که وقتی مادرش او را می زند دوباره به بغل مادر می رود. با این تفاوت که امام ما را نمی زند این تصور با طل ماست.              به نقل از  یادداشتهایی برای منجی 

  • منصوره اولیایی

نام شهید آوینی و جنگ بوسنی، در مستند خنجر و شقایق به هم گره می‌خورد. مستندی که در آن سالها به کارگردانی آقای طالب‌زاده و نویسندگی و گویندگی شهید آوینی درباره جنگ بوسنی ساخته شد.

خاطرم هست جو حاکم بر کشور نسبت به کشتار وحشیانه مسلمانان بوسنی توسط صربها و به تصویر کشیده شدنش در این مستند(خصوصا قسمت دهم) آنقدر تاثیرگذار بود که که پدر و مادرم مصمم شده بودند، یکی از کودکانی که تمام نزدیکانش را از دست داده، به فرزندخواندگی قبول کنند. هر چند این تصمیم و پیگیری‌های پدرم به جایی نرسید اما این حس تا سالهای سال در دل پدر و مادر و فضای خانواده ما حاکم بود تا ثابت کند، صرفا یک تصمیم احساساتی و لحظه‌ای نبود.
بیست سال پیش در چنین روزهایی در قلب اروپای متمدن و در میان سکوت کشورهای غربی،  صرب‌های بوسنی، به جان مسلمان‌ها افتادند. جنایات زیادی در این جنگ وحشیانه اتفاق افتاد که لکه ننگ آن تا ابد بر پیشانی مدعیان حقوق بشر خواهد ماند. از قتل عام و نسل کشی مسلمانان گرفته تا تجاوز به زنان و دختران مسلمان به منظور پاکسازی قومی و نژادی.
آمریکا، کشورهای اروپایی و مجامع بین‌المللی دست به هر کاری زدند تا مانع تشکیل یک قدرت اسلامی در اروپا شوند. گاهی با سکوت، گاهی هم با تحریم تسلیحاتی دو طرف! در حالی که این تحریم ظاهری و دروغین در حقیقت فقط تحریم مسلمان‌های بوسنی و حکومت قانونی این کشور بود، تا صرب‌ها بهتر و راحت‌‌تر بتوانند به جنایات خود ادامه دهند.
البته شدت این جنایات به حدی بود که رسانه‌‌های دنیا نمی‌توانستند چشم و گوششان را بر آن ببندند. جنایات صرب‌ها که یادآور جنگ‌های صلیبی علیه مسلمانان بود، دنیای اسلام را تحت تاثیر قرار داد. رزمندگانی از کشورهای اسلامی داوطلبانه عازم بوسنی شدند. جمهوری اسلامی هم آن روزها یکی از معدود کشورهایی بود که از مردم بوسنی حمایت کرد و حتی چند نفر از نیروهای ایرانی در این جنگ به شهادت رسیدند.

دانلود در ادامه مطلب

  • مجتبی قره باغی

وبلاگ به روز است. این پست به بالا سنجاق شده

نوایی بسیار دلنشین برای حضرت صاحب الزمان عج

به من رحم کن

بی قرارم بیا

  • مجتبی قره باغی

  • مجتبی قره باغی
سریال هفت سنگ

تماشای سریال بعد از افطار یکی از برنامه های روزانه و تقریبا غیر قابل حذف ما ایرانی هاست. معمولا سریالی که بلافاصله بعد از افطار پخش می شود بیشترین مخاطب را دارد. سریال هفت سنگ این بار پرمخاطب ترین سریال ها در این ماه مبارک است.  مهم نیست که این سریال یک کپی برداری از سریال خانواده مدرن است. بهرحال ما در چامعه ای فقیر بلحاظ فیلمنامه نویس بسر می بریم. با اینکه صداو سیمای ایران بدون هیچ گونه تبعیضی آغوش خود را بسوی فیمنامه نویسان از تمام نقاط کشور باز گشوده است. و فیلمنامه هایی از سوی مراکز دیگر را براحتی و آسانی مورد پذیرش و بررسی قرار می دهد!!!!(شما برنامه سازان پایتخت که اینطور مفلوس شده اید که دستتان خالیست چرا تمام فیلمنامه های ارسالی از سوی مراکز دیگر رد می کنید؟)

 اما بهرحال چه کنیم که محتا ج و بدبختیم و باید کپی برداری کنیم آنهم نه از روی استراتژی ها، قوانین زبان شناختی و روانشناسانه تاثیر بر مخاطب بلکه ار روی فرم، دیالوگها و قصه جزء به جزء. 

این مهم نیست باشد کپی برداری می کنیم. اما سوال اینجاست:

تضعیف پدر در خانواده، فریاد کشیدن مادر بر سر پدر، تحقیر و استهزاء پدر توسط مادر و فرزندان ما رو به سوی کدام سبک زندگی می کشاند؟ با کدام انگاره های موجود در عالم همخوانی دارد؟

سوال من از مدیر شبکه سه سیما و آقای ضرغامی این است:

توبیخ مرد خانواده، صدا زدن دائم شوهربا صدای طلبکارانه و آمرانه در این سریال ها که بخشی از زندگی روزانه ماست چه ارزش هایی را در ما نابود می کند؟

نه کاری به اسلام داریم و نه ارزش های دینی . بلحاظ روانشناسی فرزندان (بویژه فرزندان پسر) در خانواده هایی که پدر دائم مورد تخریب شخصیت از سوی مادر قرار می گیرد مورد آسیب های جدی قرار گرفته و در روابط دچار مشکل می شوند. 

 اگر فرهنگ سازی نمی کنید خواهش می کنیم به سلامت خانواده های ایرانی ضربه نزنید

  • منصوره اولیایی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات