- ۰ نظر
- ۲۵ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۴
این مطلب هم یکی دیگه از مطالب اولیایی گرامیست که بنده، مجتبی قره باغی بدون اجازه از ارشیو خارج و منتشر کردم.
..
هر اطلاعاتی که بخواهی . هر سوالی که داشته باشی. هر دانشی که بدنبال آن باشی این روزها براحتی در دست است. کسی نیست که بگوید فلان چیر را نمی دانستم یا نیافتم. حجت بر انسان امروزی تمام شد. او مارکسیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، کاپیتالیسم را تجربه کرده. او دموکراسی را تجربه کرده است و حالا به خط آخر رسیده است.
زمانی که حجت تمام شود. حجت خدا می رسد
گاهی دلت می خواهد کسی باشد هم دور و هم نزدیک. هم غریب و هم آشنا. کسی که آنقدر دور باشد که به تو صدمه ای نرساند و آنقدر نزدیک باشد که با او درد دل کنی.
دلت می خواهد کسی باشد که با او حرف بزنی و روزهای سخت را پشت سر بگذاری.
دلم از همه ممنوعیت ها خسته است. اما می دانم که این امتحان من است. (.ا)
ای عطر دل انگیز بهاری به کجایی؟
جان امده بر لب ز نداری به کجایی؟
تقدیم به تو تحفه من گرچه دو بیت است
کاری به دل یار نداری به کجایی؟
(هاتف ری)
راستش شاید باعث خوشحالی باشه که بعضی ها اصلا کار صوتی و تصویری انجام ندن
مثلا خود من
شاید خیلی ها تو دلشون بگن آقا تو اصن لازم نیست کار تصویری کنی
چون کارات اصن خوب و جالب نیست
اما واقعیت اینه که من خیلی پررو هستم و دلم میخواد انجام بدم (خخخخخخ) :)
راستش دارم کار می کنم اما صداش بعدا در میاد ;)
دعا کنیم برای هم که موفقیتهای روزافزون نصیبمون بشه، ان شاءالله.
دو بیت از سروده های قدیمیم:
حافظ در ابتدای کریمخان نشسته است
شیری به جنگل ما شاری نمی کند
نادر برای گشایش به ملک خویش
خونی برای وطن جاری نمی کند
خطاب به تویی که میدونم داری میخونیم (حافظ داده ی من)؛
اینو برای تو گفتم مخصوص مخصوص
مثل مخصوص های دیگر
یادت هست باورم نمی کردی؟!
اسمهای شعر شد معضل!
حافظ و کریم و نادرها
فاعلٌ فعیلُ لا مُفعَل
البته شاید حافظ و کریمخان و نادر شیر و جنگل هم
همه معشوقه های من بودند !!!