نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

نوشتن‌گاه

نوشتن‌گاه عضویست از بدن چون نشیمن‌گاه؛ مرکب است از دست و مغز و قلب که در وادی نوشتن همان قلم است و عقل و دل

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوریه» ثبت شده است

محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه ایران در گفتگوی تلفنی با گیدو وستروله همتای آلمانی خود، نسبت به عواقب هرگونه اقدام نظامی و وخیم تر شدن اوضاع هشدار داده بود.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۲۰
  • مجتبی قره باغی

بی بی سی فارسی/

حسین شریعتمداری مدیرمسئول کیهان در سرمقاله امروز این روزنامه نوشته است که حمله به سوریه "فرصتی طلایی" را در اختیار "ملت‌های مسلمان که اسرائیل را در محاصره دارند" قرار می دهد. وی افزوده است که در صورتی که غربی ها واقعا در صدد حمله به سوریه باشند "روز واقعه نزدیک شده و انتظارهای چندین و چند ساله برای انتقام رو به پایان است."

سرمقاله این روزنامه در عین حال پیش بینی کرده که کشورهایی چون عربستان، اردن و ترکیه که حامی حمله به سوریه هستند در صورت وقوع جنگ، به عنوان "کشورهای متخاصم" مورد حمله متقابل سوریه قرار بگیرند.

آقای شریعتمداری همچنین نوشته است: "کشورهای یاد شده طی چند سال اخیر با خیزش‌های مردمی برخاسته از بیداری اسلامی روبه‌رو هستند و به یقین درگیر شدن آنها در جنگ احتمالی، زمینه مناسبی برای فروپاشی دولت‌های دست‌نشانده را در اختیار مردم این کشورها قرار خواهد داد و البته قطر که به یک تجارتخانه شبیه است موقعیت بسیار شکننده‌تری دارد."

  • ۰ نظر
  • ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۱۳
  • مجتبی قره باغی

بی بی سی فارسی /

همزمان با سخنان علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران در مورد امکان به خطر افتادن اسرائیل در صورت حمله غرب به سوریه،حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران گفت: "منطقه، مثل انبار باروت است و هیچ آینده‌ای را نمی‌توان پیش‌بینی کرد."

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی رهبر ایران، ایشان چهارشنبه ۶ شهریور (۲۸ آوریل) در دیدار با رئیس جمهور و اعضای هیات دولت، حمله آمریکا به سوریه را زمینه ساز "یک فاجعه برای منطقه" دانست و تاکید کرد: "هرگونه دخالت و جنگ طلبی یقیناً به ضرر آتش افروزان خواهد بود."

  • ۰ نظر
  • ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۰۳
  • مجتبی قره باغی

لطفا به کودکان رحم کنید، سوریه را با جنگ به حمام خون مبدل نکنید،

لطفا لطفا لطفا

لطفا به کودکان رحم کنید

لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید

 


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید

لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید

لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید

 

لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید

لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید

 

لطفا به کودکان رحم کنید

 

لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


 

لطفا به کودکان رحم کنید

لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید


لطفا به کودکان رحم کنید




  • ۲ نظر
  • ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۵۸
  • مجتبی قره باغی
نوشتن‌گاه

دست‌های مرا گرفت و فشرد و خندان گفت: خب پس توانستید زنده بمانید، نه؟ از دو ساعت پیش اینجا منتظرم! نمیدانید امروز بر من چه گذشت! میدانم، میدانم! ولی برویم سر موضوع! می‌دانید چرا آمدم؟ نیامدم که مثل دیروز یه عالم پرت و پلا بگویم! می‌دانید؟ باید در آینده عاقل تر از این باشم. من دیشب خیلی فکر کردم! (شب‌های روشن - داستایفسکی)

بایگانی
آخرین نظرات