- ۲ نظر
- ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۳۱
آنچه انسان را ازحیوان جدا می کند تعقل است، درک است. انسان می تواند از آنچه خداوند در اختیارش گذاشته و آن را عقل می نامد استفاده کند و الا باقی اعضاء و جوارح انسان ها از نگاه آناتومیک چه تفاوتی با حیوانات و پستانداران دارند؟!! به عنوان مثال، الاغ ، گاو، شیر یا اسب، همان اعضاء ظاهری و باطنی را دارند که انسان دارد.
البته انسان با توجه به وجود عقل و نوع استفاده اش از آن، برخی اعضای خود را عورت نامگذاری کرده و آن را به خاطر وجود شرم و حیا از نگاه دیگران می پوشاند.برخی از اندامها را که عورت نیستند به خاطر زیبایی و فرم خاصی که دارندو باعث جذب نرها می شوند می پوشاند.
اما حیوانات اینطور نیستند. اسب با وجود اعضای عریان و نداشتن قوه تعقل، این بدن اندامی را به جنس نر ارائه می کندو به خاطر وجود غریزه به عمل جفت گیری مشغول می شود؛ در هر جا و در هر زمان.
اما انسان !!...
آیا انسان هم اینگونه است؟
اگر انسانها و موکدا بانوان این اندام را نپوشانند بلکه آن را تزیئن کرده و به نمایش بگذارند چه اتفاقی می افتد؟ اگر جنس نر این اندام را ببیند و نتواند از قوه تصمیم گیری و تعقل خود به طور صحیح استفاده کند چه می شود؟
قوه حیوانی انسان در صدر قرار گرفته و عقل زایل می شود، نتیجتا رفتاری حیوانی صورت می گیرد.
سوال و نکته ای که به هیچ عنوان قابل اغماض نیست اینست:
آیا خانم ها از روی عمد لباسهای اندام نما تن می کنند؟ یا از روی نادانی، چشم و هم چشمی و رقابت با دیگر خانمها از لباسهای این چنینی مانند ساپورت یا جوراب شلواری های ضخیم آن هم در خیابان استفاده می کنند.
خانم هایی که از نگاه های مریض مردها خود را فراری می دهند و گاها به خاطر این نگاه ها، مردها را به صفت هیزی ملقب می کنند، چگونه با این قضیه کنار می آیند که اندامشان را در معرض دید جنس مخالف قرار دهند!
اگر رویکرد و تفکرات دینی و مذهبی را از جنس نر بگیریم و به آنها نیز اجازه بدهیم با همان آزادی ای که زنها در جامعه دارند وارد میدان شوند چه خواهد شد؟
امروز زنهای ساپورت پوش جز اینکه آزادای های معمولی مردان را در خیابان ها مورد تعرض قرار داده اند علتی شده اند برای توجیه نگاه های مردان،نزد خود. علتی شده اند برای توجیه کردن تجاوزات خیابانی و زورگیریهای جنسی در تاریکی های شهر.
ساپورت معضلی است که می توان آن را در نگاه های ساده انگارانه زنان جامعه یافت. معضلی که گاه مانند یک ویروس به خانم های باحجاب نیز منتقل می شود. ویروسی خطرناک و کشنده.
ویروسی که عوارضی چون مرگ حیاء در زنان و مردان و هیزی در مردان را دارد و در آخر منجر به وقوع جنایاتی چون تجاوزهای خانمان سوز و بنیان کن خانواده می شود. ویروسی که نرم عمل می کند و آرام آرام جان جامعه را می ستاند.
چشم ها نیز با این معضل هیچگاه کنار نخواهند آمد و تاب تحمل این عرضه ها را نخواهند داشت.
تحقیقات و تفحصات درباره علت برخی جنایات و تعرضات، مبین این دقیق اند که فرد متعرض، در لحظه مواجهه با برخی پوشش های نامناسب نتوانسته است تصمیم صحیح را اتخاذ کرده و از کنار این بدن نمایی بگذرد و متاسفانه تجاوز صورت گرفته است.
خانم ها ی گرامی جامعه ی من؛
لطفا، لطفا، لطفا...
ساپورتهایتان را به خانه ببرید، خانه ی امن جایی است که می توانید خود را برای امینتان عرضه کنید. در خانه خطری شما را تهدید نمی کند. به آزادی مردها تجاوز نکنید، تجاوز شما به آزادی مردها در جامعه باعث تجاوز مردها به جسم شماست. عقلانیت را از مردها نگیرید و آنها را به جنس نر مبدل نکنید.
ساپورت را به خانه ببرید.
مجتبی قره باغی/
برای کسی که (قصهها)ی بنی اعتماد را دیده و نیم میلیمتر انصاف در متر و معیارهایش وجود داشته باشد، جای هیچ شکی باقی نیست که جایزهی بهترین فیلم نامه به چنین کار ضعیفی هیچوقت بدون غرضهای خصمانهی سیاسی داده نمیشد.
جشنوارهی ونیز امسال با یک فیلم افتضاح از محسن مخملباف افتتاح شد و در اختتامیهی آن یکی از شلخته ترین فیلمهای دنیا جایزهی بهترین سناریو را گرفت.
برای کسی که (قصهها)ی بنی اعتماد را دیده و نیم میلیمتر انصاف در متر و معیارهایش وجود داشته باشد، جای هیچ شکی باقی نیست که جایزهی بهترین فیلم نامه به چنین کار ضعیفی هیچوقت بدون غرضهای خصمانهی سیاسی داده نمیشد.
قصههای بنی اعتماد را حتی یک بچه مدرسهای هم قصه نمیداند چه برسد به فستیوالی که سالهاست خود را مکتبی مستقل در سینمای دنیا معرفی کرده، اما امسال قدیمی ترین جشنواره سینمایی دنیا، بهترین جایزه فیلم نامه نویسی اش را به بدترین داستان ایرانی داده و دربارهی اینکه قضیه چطور به اینجا رسید، باید گفت قصه های واقعی پشت پرده اتفاق افتاده اند نه روی پرده و برای رسیدن به یک درک واقعی از موضوع، باید سراغ قصه های واقعی یا همان (واقعیت قصه ها) برویم.
پردهی اول: حضور در جشنوارهی فجر
سالهای سال میشد که بنی اعتماد فیلمی نساخته بود و همین مطلب حضورش را در جشنوارهی فجر خیلی موارد توجه رسانهها قرار داد. خیلیها توقع داشتند که خانم بنی اعتماد برای سی و دومین جشنوارهی فجر، یک فیلم جدید بسازد، یعنی کاری که خیلیهای دیگر انجام دادند و از زمان روی کار آمدن آقای جنتی به عنوان وزیر فرهنگ تا فصل بازبینی هیات نظارت جشنواره، برای چنین کاری فرصت کافی وجود داشت اما وقتی سلسله اقدامات چالشبرانگیز متصدیان جشنواره فجر شروع شد، یکی از بدترین آنها تصمیمی بود که مسئولین در مورد رخشان بنی اعتماد گرفتند.
بنی اعتماد در دورهی مدیریت قبلی توانسته بود برای هفت فیلم کوتاه به طور جداگانه مجوز فیلم برداری بگیرد، اما بعد، با متصل کردن این فیلمهای کوتاه به هم یک اثر بلند سینمایی پدید آورد؛ به این ترتیب او که از ابتدا برای ساخت یک اثر بلند سینمایی پروانه نمایش نگرفته بود، از نظر قانونی نمیتوانست در بخش مسابقهی جشنوارهی فجر حضور داشته باشد اما اقدام فرا قانونی برگزار کنندگان این فستیوال، راه را برای حضور بنی اعتماد در جمع فیلم سازان بخش مسابقهی فجر هموار کرد.
به امید خدا دارم زندگی نامه و برخی خاطرات شهدا رو که شروعش با شهید شاهرخ ضرغامه به صورت صوتی و برخیشون رو نمایشی کار می کنم تا برای مخاطبین محترم بارگذاری کنیم. البته از کیفیت بالایی برخوردار نیست، چون هیچ امکاناتی نیست.
باید با دست خالی کار انجام داد.
حالا اگر قرار بود یه همایش کوچیک و خنده دار در هر جای این کشور توسط هر مسئولی برگزار بشه حداقل هزینش 20 30 میلیون تومن بود.
تا امروز آمار شهدای غزه به بیش از 2020 نفر رسیده است
نمی دانم باید چه کنم؟!!
باید خودم رو از بالای بام پرت کنم؟!
باید دعا کنم برای اتمام این کشتار دهشتناک؟!
باید دست به اسلحه ببرم و قاچاقی از مرزهای آبی و خاکی خودم رو به غزه برسونم و بجنگم؟!
باید بمیرم در این عشق بمیرم تا که روح پذیرم؟!
باید نارنجک به کمرم ببندم و زیر تانکهای مرکاوا برم تا حسینی شوم فهمیده اما در سن جوانی؟!
باید چه کنم؟؟؟؟
خدایا باید از داغ زن های مسلمان دق کنم و بمیرم؟
خدایااااا اگر امام زمان حالا حالاها نیامدنیست
یک آمدنی ای بفرست تا این کشتار را تمام کند
خدایا بیا روی زمین و پایان بده با دستهای توانای خودت، چون خانی، قتل عام رایتت را
اللهم عجل لولیک الفرج (عج)
آمین